نظام کاربرد منابع انسانی بر سازوکارهای برنامهریزی شده سازمان برای استفاده بهینه از کارکنان در مشاغل مناسب دلالت دارد. بعد از فرایند کارمندیابی و گزینش نیروی انسانی نوبت به مرحله استفاده از کارکنان جذب شده میرسد. آنچه با عنوان نظام کاربرد منابع انسانی مشابه با مفهوم اجتماعی کردن کارکنان است.
در یک سازمان مدرن و امروزی، ساختار و سطح کارکنان به شکلی است که سازمان را مجبور میکند از منابع انسانی به شکلی انعطاف پذیرتر استفاده کند. میزان این انعطاف پذیری نیز هر روز افزایش یابد. وجود ساختارهای افقی و مسطح سبب شده است که فرصتهای افراد برای ترفیع کاهش یابد. اما فرصتهای افراد برای حرکتهای جانبی و گسترش مسئولیتها و رشد مهارتها افزایش یافته است. در حال حاضر هر روزه سازمانهای بیشتری احساس میکنند که به نظام کارآمدی برای برنامهریزی و حمایت از حرکت و جابه جایی افراد در داخل سازمان نیاز دارند.
بدین منظور سازمانها باید از نظام برنامهریزی نیروی انسانی درتمام سطوح استفاده کنند. جانشین پروری، انتصاب یا جایگزینی افراد و قرار گرفتن افراد براساس شایستگی اهمیت بسیاری دارد. مدیران باید اطمینا حاصل کنند کارکنان میتوانند به بهترین وجه هدفهای فردی و سازمانی را برآورده کنند. تمامی این مباحث در نظام کاربرد منابع انسانی قابل تحقق است که در این مقاله تشریح شده است.
اهمیت نظام کاربرد منابع انسانی
زمینههای حایز اهمیت در حوزه تصمیمات استراتژیک مرتبط با کاربرد منابع انسانی عبارتند از:
متناسب سازی منابع انسانی، استراتژیهای سازمان
ارائه پیشنهادهایی در جهت انعطافپذیری و متناسب سازی سازمان
چگونگی دریافت خدمات پشتیبانی از درون و بیرون سازمان
تعدیل منابع انسانی از طریق جابجاییهای درون سازمانی
مدیریت انتقال، ترفیع و ارتقای مقام، تغییر مسیر شغلی افراد و تدابیری از این قبیل
آثار و نتایج تلاشهای سه گانهای که در جذب و بهسازی و نگهداری منابع انسانی انجام میگیرد عمدتاً در بکارگیری موثر این منبع استراتژیک در سازمان متجلی میشود. این نقش را مهارتهای انسانی یا دانش به کارگیری منابع انسانی نیز نامیده اند. vرهبری تصمیمگیری و هدایت استراتژیک است و مدیریت اجرای موثر تصمیمات استراتژیک است. رهبری بخشی از وظایف هر مدیر در استفاده از مدیریت منابع انسانی سازمان میباشد.
خلاصه و جمعبندی
این مقاله با تاکید بر نظام کاربرد منابع انسانی صورت گرفته است. اگر چنین نظامی در سازمان وجود داشته ایجاد امنیت و آرامش در محیط کار تضمین خواهد شد. از سوی دیگر قلدری شغلی، رفتارهای انحرافی و اوباشگری شغلی پایین خواهد آمد. همچنین روابط بر مبنای احترام و اعتماد متقابل برای ایجاد وحدت جمعی در تصمیمگیری، اجرا و مسئولیتپذیری حکفرما خواهد شد. در این راستا مدیریت باید ساختارهای تکمیلی و آئیننامههای موجود را در راستای توانمندسازی کارکنان و کار گروهی تغییر دهد.
مدیران برای توانمندسازی خود، کارکنان و سازمان برداشته است که نتیجه آن خلق یک محیط کاری توانمند در هر یک از ابعاد سازمانی است. در غیراین صورت تمام تلاشها محکوم به شکست خواهد بود. کارکنان مهمترین دارایی مانیستند، کارکنان شایسته مهم ترین دارایی به حساب میآیند. حداکثر شادی و خشنودی انسانها زمانی به دست میآید که در شغل هم راستا با شخصیت خود، به کار گمارده شوند. زندگی ارزشمندتر از آن است که فقط به امید فرارسیدن دوران بازنشستگی کار کنید.